بانگ و آواز کلاغ را گویند، (برهان) (غیاث اللغه)، بانگ و مشغلۀ کلاغ، (حاشیۀ فرهنگ اسدی نسخۀ نخجوانی) (اوبهی)، بانگ کلاغ، (جهانگیری) (ناظم الاطباء)، نعیب، قارقار: ای گرفته کاغ کاغ از خشم ما همچون کلاغ کوه و بیشه جای کرده چون کلاغ و کاغ کاغ، عسجدی، شد ز لون مختلف چون خانه صباغ باغ زاغ بیرون شد ز باغ و ماند اندر کاغ کاغ، برهان الدین بزاز (از جهانگیری)، کاغ کاغ و نعرۀ زاغ سیاه دائماً باشدبدنیا عمرخواه، مولوی (مثنوی ج 5 ص 150)، ، آواز زاغ، (جهانگیری) (برهان) (آنندراج)، حکایت صوت مرغابی و امثال آن، رجوع به کاغ شود
بانگ و آواز کلاغ را گویند، (برهان) (غیاث اللغه)، بانگ و مشغلۀ کلاغ، (حاشیۀ فرهنگ اسدی نسخۀ نخجوانی) (اوبهی)، بانگ کلاغ، (جهانگیری) (ناظم الاطباء)، نعیب، قارقار: ای گرفته کاغ کاغ از خشم ما همچون کلاغ کوه و بیشه جای کرده چون کلاغ و کاغ کاغ، عسجدی، شد ز لون مختلف چون خانه صباغ باغ زاغ بیرون شد ز باغ و ماند اندر کاغ کاغ، برهان الدین بزاز (از جهانگیری)، کاغ کاغ و نعرۀ زاغ سیاه دائماً باشدبدنیا عُمرخواه، مولوی (مثنوی ج 5 ص 150)، ، آواز زاغ، (جهانگیری) (برهان) (آنندراج)، حکایت صوت مرغابی و امثال آن، رجوع به کاغ شود
آوازی که در گلو بگردد در وقت غرغره کردن و مانند آن. (آنندراج). آوازی که در گلو از قرقره کردن پدید آید. (ناظم الاطباء) : بود تکرار نیت در وضویت کشی در آب تا صد بار رویت کنی از غسل تا خود را نمازی نوای اغ اغ را کوک سازی. ملافوقی یزدی (از آنندراج). رجوع به اغ شود
آوازی که در گلو بگردد در وقت غرغره کردن و مانند آن. (آنندراج). آوازی که در گلو از قرقره کردن پدید آید. (ناظم الاطباء) : بود تکرار نیت در وضویت کشی در آب تا صد بار رویت کنی از غسل تا خود را نمازی نوای اُغ اُغ را کوک سازی. ملافوقی یزدی (از آنندراج). رجوع به اغ شود